فههلغتنامه دهخدافهه . [ ف َ هَِ ه ْ ] (ع ص ) درمانده به سخن . (منتهی الارب ). رجوع به فَه ّ و فهیه شود.
فههلغتنامه دهخدافهه . [ ف ِ هََ / هَِ ] (اِ) چوبی که کشتی بانان بدان کشتی رانند. پاروی کشتی . (فرهنگ فارسی معین ).
فححلغتنامه دهخدافحح . [ ف ُ ح ُ ] (ع ص ، اِ) اژدهای جوشان . (منتهی الارب ). افعی های باهیجان . (اقرب الموارد). رجوع به فَح ّ شود.
فهةلغتنامه دهخدافهة. [ ف َهَْ هََ ] (ع ص ) مؤنث فَه ّ. || (اِمص ) درماندگی به سخن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) فراموش کردن چیزی را. (منتهی الارب ). رجوع به فَه ّ
فهةلغتنامه دهخدافهة. [ ف َهَْ هََ ] (ع ص ) مؤنث فَه ّ. || (اِمص ) درماندگی به سخن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) فراموش کردن چیزی را. (منتهی الارب ). رجوع به فَه ّ
درماندنلغتنامه دهخدادرماندن . [ دَ دَ ](مص مرکب ) ماندن . عاجز و بی چاره بودن . (آنندراج ). عاجز شدن . بدبخت و بی نصیب شدن و بیچاره و بی نوا شدن .(ناظم الاطباء). گرفتار شدن . فروما
عمرانلغتنامه دهخداعمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن فاهث بن لاوی بن یعقوب . نام پدر موسی و هارون است به روایات مسلمین . و نام او را «عمران بن یصهربن فاهث » نیز گفته اند. (از حبیب السیر
عمرانلغتنامه دهخداعمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن یصهربن فاهث . نام پدر موسی و هارون است و او را «عمران بن فاهث بن لاوی بن یعقوب » نیز گفته اند. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 80).- موسی