فازیستلغتنامه دهخدافازیست . (اِخ ) نام قدیم رود ری یون در جنوب باطوم . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فازیس و فاز شود.
فانسلغتنامه دهخدافانس . [ ن ِ ] (اِخ ) یکی از دلیران شهر هالیکارناس که در شرح لشکرکشی کمبوجیه به مصر نام او آمده است . (از ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 486).
فانسقهلغتنامه دهخدافانسقه . [ ن ُ ق َ / ق ِ ] (از روسی ، اِ) فانوسقه . جای فشنگ . (یادداشت بخط مؤلف ). || قسمی تفنگ بوده است که از زمان فتح علیشاه تا اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قا
ticksدیکشنری انگلیسی به فارسیکنه، تیک، تیک تیک، علامت، سخت ترین مرحله، چوب خط، خطنشان گذاردن، خط کشیدن، چوبخط زدن، نسیه بردن