فحسلغتنامه دهخدافحس . [ ف َ ](ع مص ) به دهان و زبان گرفتن از دست آب و جز آن را. || به دست مالیدن جو را چندانکه خار و جزآن از وی دور گردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
فلحسلغتنامه دهخدافلحس . [ف َ ح َ ] (ع ص ، اِ) مرد آزمند. || سگ . || خرس کلانسال . || آنکه جویای وقت خوردن مردم باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فهرسلغتنامه دهخدافهرس . [ ف ِ رِ ] (معرب ، اِ) فهرست . (منتهی الارب ). معرب فهرست . (غیاث ). رجوع به فهرست شود.
آکلغتنامه دهخداآک . (اِ) بعض فرهنگ نویسان ما این صورت را آورده و بدان معنی آسیب ، آفت ، عاهت ، عیب ، عار و آهو و زشتی داده اند. و در کلمه ٔ ده آک ، صورتی از ضحّاک نیز می آورند
احمد احسائیلغتنامه دهخدااحمد احسائی . [ اَ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن زین الدین بن ابراهیم بن صفربن ابراهیم بن داغربن رمضان بن راشدبن دهیم بن شمروخ بن ضوله . داغربن رمضان و جمله پدران او ر
فحسلغتنامه دهخدافحس . [ ف َ ](ع مص ) به دهان و زبان گرفتن از دست آب و جز آن را. || به دست مالیدن جو را چندانکه خار و جزآن از وی دور گردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
فلحسلغتنامه دهخدافلحس . [ف َ ح َ ] (ع ص ، اِ) مرد آزمند. || سگ . || خرس کلانسال . || آنکه جویای وقت خوردن مردم باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فهرسلغتنامه دهخدافهرس . [ ف ِ رِ ] (معرب ، اِ) فهرست . (منتهی الارب ). معرب فهرست . (غیاث ). رجوع به فهرست شود.