فهلغتنامه دهخدافه . [ ف َه ْ / ف ِه ْ ] (اِ) چوب پهنی که کشتی بانان بدان کشتی رانند. || آهنی بیل مانند که در میان آن چوبی و در دو طرف آن ریسمانی بندند و یکنفر سر چوب را و دو ن
فهفرهنگ انتشارات معین(فِ یا فَ) [ طبر . ] (اِ.) 1 - چوب پهنی که کشتی بانان بدان کشتی را رانند. 2 - آهنی بیل مانند که در میان آن چوبی و بر دو طرف وی ریسمانی بندند. یک شخص سر چوب را و
فحلغتنامه دهخدافح . [ ف َ ] (ع حرف ربط) رمز است از فَحینَئِذ. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فحینئذ شود.
فحلغتنامه دهخدافح . [ ف َح ح ] (ع مص ) بردمیدن مار از دهن . (منتهی الارب ). صوت برآوردن مار از دهان . فَحیح . تفحاح . (اقرب الموارد). || دمیدن در خواب . (منتهی الارب ) (اقرب ا
فهرستفرهنگ انتشارات معین(فِ رِ) (اِ.) 1 - راهنمای کتاب که در آن فصل ها و موضوعات کتاب و صفحات مربوط به آنها در آن نوشته است . 2 - صورت اسامی چیزی .
فهلویاتفرهنگ انتشارات معین(فَ لَ یّ) (اِ.) اشعار و ترانه هایی با اوزان عروضی یا هجایی که به زبان ها یا لهجه های محلی و روستایی سروده شده .
فههلغتنامه دهخدافهه . [ ف َ هَِ ه ْ ] (ع ص ) درمانده به سخن . (منتهی الارب ). رجوع به فَه ّ و فهیه شود.
فهاهةلغتنامه دهخدافهاهة. [ ف َ هََ ] (ع اِمص ) درماندگی به سخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فَه ّ شود.
فهةلغتنامه دهخدافهة. [ ف َهَْ هََ ] (ع ص ) مؤنث فَه ّ. || (اِمص ) درماندگی به سخن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) فراموش کردن چیزی را. (منتهی الارب ). رجوع به فَه ّ