فناتیکلغتنامه دهخدافناتیک . [ ف َ ] (فرانسوی ، ص ) متعصب در دین و مذهب . احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه اولی است . (فرهنگ فارسی معین ).
فناتیسملغتنامه دهخدافناتیسم . [ ف َ ] (فرانسوی ، اِ) تعصب دینی . || جانب داری شدید از یک فرقه یا یک حزب . احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه اولی است . (فرهنگ فارسی معین ).
فناتیسمفرهنگ انتشارات معین(فَ یا فِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - تعصب دینی . 2 - جانبداری شدید از یک فرقه یا یک حزب .
فَاتَکُمْفرهنگ واژگان قرآناز دست شما رفت (فوت به معناي دور شدن چيزي از آدمي است ، به نحوي که دسترسي به آن ممکن نباشد )
متعصبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال رتجع، خشک، فناتیک، قشری، فرقهای، لاهوتی مطمئن مستبد، بدقلب غیور، غیرتمند، مشتاق، افراطی بیسواد، نیاموخته بنیادگرا غیرطبیعی
فناتیسملغتنامه دهخدافناتیسم . [ ف َ ] (فرانسوی ، اِ) تعصب دینی . || جانب داری شدید از یک فرقه یا یک حزب . احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه اولی است . (فرهنگ فارسی معین ).