فلو اسکندریلغتنامه دهخدافلو اسکندری . [ ف َل ْ وِ اِ ک َ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیمولیا است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فلو شود.
فلولغتنامه دهخدافلو. [ ف ِل ْوْ ] (ع اِ) خرکره و اسب کره ٔ یکساله یا ازشیربازکرده . ج ، افلاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث آن فلوة است . (اقرب الموارد). رجوع به فِل
فلولغتنامه دهخدافلو. [ ] (اِ) نارمشک است ، و هزارچشان را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). هزارچشان . هزارفشان . نارمشک . رجوع به این کلمات شود.
فلو اسکندریلغتنامه دهخدافلو اسکندری . [ ف َل ْ وِ اِ ک َ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیمولیا است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فلو شود.
فلوةلغتنامه دهخدافلوة. [ ف َ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) مؤنث فَلُوّ است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فَلُوّ شود.
استبرقلغتنامه دهخدااستبرق . [ اِ ت َ رَ ] (معرب ، اِ) معرب استبرک . (منتهی الارب ). دیبا. (مهذب الاسماء). دیبای ستبر. (ربنجنی ). دیبای سطبر یا دیبا که بزر ساخته باشند یا جامه ٔ حر
عَسَيْتُمْفرهنگ واژگان قرآناز شما انتظار مي رفت (در عبارت "فَلَوْ صَدَقُواْ ﭐللَّهَ لَکَانَ خَيْراً لَّهُمْ *فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِي ﭐلْأَرْضِ وَتُقَطِّعُو
فلولغتنامه دهخدافلو. [ ] (اِ) نارمشک است ، و هزارچشان را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). هزارچشان . هزارفشان . نارمشک . رجوع به این کلمات شود.