فلوسلغتنامه دهخدافلوس . [ ف ُ ] (ع اِ) درختی است به ارتفاع 10 تا 15 متر از تیره ٔ سبزی آساها که به حالت وحشی در افریقا و هند و برزیل و جزایر آنتیل و مصر و جنوب ایران میروید. برگ
فلوسلغتنامه دهخدافلوس . [ ف ُ ] (ع اِ)ج ِ فلس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فلس شود. || مغز خیارشنبر را گویند که به فلسهای برهم نهاده ماند. (از یادداشت مؤلف ) : ب
فلوسلغتنامه دهخدافلوس . [ ف ُ ] (ع اِ) درختی است به ارتفاع 10 تا 15 متر از تیره ٔ سبزی آساها که به حالت وحشی در افریقا و هند و برزیل و جزایر آنتیل و مصر و جنوب ایران میروید. برگ
فلسلغتنامه دهخدافلس . [ ف َ ] (ع اِ) پشیز. ج ، افلس ، فلوس . (منتهی الارب ). پول سیاه . پشیز. (فرهنگ فارسی معین ) : فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزدنفی این مذهب یونان به خراسان
اطریفل مقل ملینلغتنامه دهخدااطریفل مقل ملین . [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ل ِ م ُ ل ِم ُ ل َی ْ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جهت بواسیر، پوست هلیله ٔ کابلی و هلیله ٔ سیاه و پوست هلیله ٔ زرد وآم
خانق الکلبلغتنامه دهخداخانق الکلب . [ ن ِ قُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) اداراقی . اذاراقی . قاتل الکلب . کوچوله . کُچولَه . پیاز سگ . فلوس ماهی . کچلا. در اختیارات بدیعی آمده است : آن را ق
شترمرغلغتنامه دهخداشترمرغ . [ ش ُ ت ُ م ُ ] (اِ مرکب ) نعامه .ظلیم . اشترلک . (مؤید الفضلاء). اشترمرغ . مرغی باشد شبیه به شتر و عربان نعامه خوانند. (برهان ). نوعی است از مرغ که د