فلفل نمکیلغتنامه دهخدافلفل نمکی . [ ف ِ ف ِ ن َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به فلفل و نمک . به رنگ فلفل و نمک آمیخته با یکدیگر. رنگی چنانکه گویی فلفل و نمک رابه هم درآمیخته اند. (از یادداش
فلفل نمکیلغتنامه دهخدافلفل نمکی . [ ف ِ ف ِ ن َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به فلفل و نمک . به رنگ فلفل و نمک آمیخته با یکدیگر. رنگی چنانکه گویی فلفل و نمک رابه هم درآمیخته اند. (از یادداش
چاشنیدانcruet set, cruetواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از ظروف برای سرکه و روغنزیتون و نمک و فلفل و خردل و مانند آن که بر روی میز در چاشنیجا (cruet stand) میگذارند
پاچیدنلغتنامه دهخداپاچیدن . [ دَ ] (مص ) در تداول عوام ، پاشیدن ، چنانکه فلفل و نمک را بر طعامی . || ریختن . رش کردن ، چنانکه آب را بر چیزی و کسی . || نرم و آهسته براه رفتن . (بره
ادویهلغتنامه دهخداادویه . [ اَدْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ج ِ دَواء. داروها. عقاقیر : هر کس بکاشان ... رسیده ... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقه ٔ آن ب
پاشیدنلغتنامه دهخداپاشیدن . [ دَ ] (مص ) پراکندن . پریشیدن . افشاندن . نثار کردن . ریختن . برافشاندن . پاچیدن . (در تداول عوام ): آب بر کسی پاشیدن ؛ آب بر روی او افشاندن . تخم در