فللغتنامه دهخدافل . [ ف ِل ل ] (ع اِ) فُل ّ. زمین بی گیاه . || موی تنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تری . (منتهی الارب ).
فللغتنامه دهخدافل . [ ف َل ل ] (ع اِ) رخنه ٔ روی شمشیر. ج ، فلول . (منتهی الارب ). واحد فلول است ، و آن شکستگی هایی است در تیزی شمشیر. (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد هزیمت یاف
فل ءلغتنامه دهخدافل ء. [ ف َل ْءْ ] (ع مص ) تباه گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فلاللغتنامه دهخدافلال . [ ف ُل ْ لا ] (ع اِ) لشکر هزیمت یافته . (منتهی الارب ). ج فَل ّ. رجوع به فَل ّ شود.
فلاللغتنامه دهخدافلال . [ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ فِل ّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فِل ّ شود.
فلرنلغتنامه دهخدافلرن . [ فْل ُ/ ف ِ ل ُ رَ ] (اِ) از واحدهای پول اتریش برابر با دو کرن . (از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فلورن شود.