فقیازلغتنامه دهخدافقیاز. [ ف َق ْ ] (اِ) به معنی فغیاز به غین معجمه . (آنندراج ). رجوع به فغیاز شود.
فغیازلغتنامه دهخدافغیاز. [ ف َغ ْ ] (اِ) عطا و بخشش . (ازبرهان ). بغیاز. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : چو عقب بخشدی گزیت ببخش هم بده شعر بنده را فغیاز. ابوالعباس .|| به معنی شاگردانه
فغیازفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. عطا؛ بخشش؛ انعام؛ شاگردانه: ◻︎ به هر طریق که خواهی همیشه مال دهد / به بخشش و به صله، خیر و صدقه و فغیاز (ابوالعباس: صحاحالفرس: فغیاز).
فغیازیلغتنامه دهخدافغیازی . [ ف َغ ْ ] (اِ مرکب ) (از: فغیاز + یاء نسبت ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مژدگانی . || شاگردانه . به معنی شاگردانه بطریق مجاز است . (برهان ).
فقیرزاییلغتنامه دهخدافقیرزایی . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، دارای 250 تن سکنه . آب آن از باران و محصول عمده اش حبوبات ، ذرت و لبنیات است . (از فرهنگ جغرا
فیازمانلغتنامه دهخدافیازمان . (اِخ ) دهی است از دهستان بالای شهرستان نهاوند که دارای 500 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ گاماسیاب و محصول عمده اش غله ، توتون و حبوب است . (از فرهن
فریازانلغتنامه دهخدافریازان . [ ف َرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان ، واقع در یازده هزارگزی باختر شهر تویسرکان و یک هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ تویسرکان به کرمانشاه
فریازانواژهنامه آزادیکی از وجه تسمیه های فریازان به این قرار است:در زمان ایران باستان هرگاه میخواستند کلمات را قدرت ببخشند وآنرا اهورایی ومقدس کنند از واژه (( فر )) در ابتدای کلمات
فغیازیلغتنامه دهخدافغیازی . [ ف َغ ْ ] (اِ مرکب ) (از: فغیاز + یاء نسبت ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مژدگانی . || شاگردانه . به معنی شاگردانه بطریق مجاز است . (برهان ).
فقیرزاییلغتنامه دهخدافقیرزایی . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، دارای 250 تن سکنه . آب آن از باران و محصول عمده اش حبوبات ، ذرت و لبنیات است . (از فرهنگ جغرا
فیازمانلغتنامه دهخدافیازمان . (اِخ ) دهی است از دهستان بالای شهرستان نهاوند که دارای 500 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ گاماسیاب و محصول عمده اش غله ، توتون و حبوب است . (از فرهن
فریازانلغتنامه دهخدافریازان . [ ف َرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان ، واقع در یازده هزارگزی باختر شهر تویسرکان و یک هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ تویسرکان به کرمانشاه
فریازانواژهنامه آزادیکی از وجه تسمیه های فریازان به این قرار است:در زمان ایران باستان هرگاه میخواستند کلمات را قدرت ببخشند وآنرا اهورایی ومقدس کنند از واژه (( فر )) در ابتدای کلمات