فقعسیلغتنامه دهخدافقعسی . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالملک اسدی . صاحب روایات و مآثر و اخبار بنی اسد بود و به زمان منصور و پس از او زیست و علمای انساب مآثر بنی اسد را از وی آمو
عمرو فقعسیلغتنامه دهخداعمرو فقعسی . [ ع َ رِ ف َ ع َ ] (اِخ ) ابن اهبان بن دثار فقعسی . از شعرای دوره ٔ جاهلیت بود و مرزبانی ابیاتی از شعر او را نقل کرده است . سال وفاتش معلوم نگشت .
trusterدیکشنری انگلیسی به فارسیترستر، اطمینان کننده، باور کننده، امانت گذار، ودیعهگذار، اعتباردهنده، نسیه دهنده، توکل کننده
فقعسیلغتنامه دهخدافقعسی . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالملک اسدی . صاحب روایات و مآثر و اخبار بنی اسد بود و به زمان منصور و پس از او زیست و علمای انساب مآثر بنی اسد را از وی آمو
عمرو فقعسیلغتنامه دهخداعمرو فقعسی . [ ع َ رِ ف َ ع َ ] (اِخ ) ابن اهبان بن دثار فقعسی . از شعرای دوره ٔ جاهلیت بود و مرزبانی ابیاتی از شعر او را نقل کرده است . سال وفاتش معلوم نگشت .
حبرلغتنامه دهخداحبر. [ ح ِ ] (اِخ ) نام وادیی است . مرار فقعسی در رثاء برادر خود بدر گوید : الا قاتل اﷲ الاحادیث و المنی و طیراً جرت بین السعافات و الحبرو قاتل تثریب العیافة بع