دیرالطورلغتنامه دهخدادیرالطور. [ دَ رُطْ طو ] (اِخ ) طور بمعنای کوه مرتفع است و در اینجا مقصود کوهی است که در قسمت پایین فراخ و دایره مانند و در قسمت بالا نیز دایره شکل است و بکوه د
دیمقراطیسلغتنامه دهخدادیمقراطیس . [ م ُ / م ِ ] (اِخ ) از قدماء اطباء یونان است در زمان خود به علم و طبابت اشتهار داشت . گویند برای خویش شربتی ترتیب داده بود که مدةالحیات مزاج وی را
یحییلغتنامه دهخدایحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ )ابن ابی منصور فارسی ، مکنی به ابوعلی ، زبده ٔ آل منجم بود که از آنان دانشمندانی در ادب و نجوم و کلام برخاسته اند. در دربار مأمون عبا
اسعدلغتنامه دهخدااسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن جهشیاربن ابی شجاع بن حسین بن فرخان انصاری فالی ابزری وزیر اتابک سعدبن زنگی (594 - 623 هَ .ق .). مُکنّی به ابی نصر و ملقب به عم
جذاملغتنامه دهخداجذام . [ ج ُ ] (ع اِ) علتی است . (مهذب الاسماء). بیماری است از فساد خون که بدن را میگدازد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوره . (نصاب الصبیان ). خوره که بیماری بیس