tradeدیکشنری انگلیسی به فارسیتجارت، بازرگانی، داد و ستد، پیشه، مبادله کالا، سوداگری، کسب، شغل، حرفه، کاسبی، امد و رفت، ازار، سودا، سرگرمی، معامله کردن، مبادله کردن، تجارت کردن با، داد و ستد
fasciaدیکشنری انگلیسی به فارسیفاشیا، حلقه، نوار، کمربند، دایره زنگی، لایه پوششی فیبری، بند، هزاره برجسته، گچبری سر ستون، خط