فالیلغتنامه دهخدافالی . (اِخ ) علی بن احمد، ادیب فاضل و شاعر ماهر، مکنی به ابوالحسن و منسوب به دیهی فال نام در آخر سمت جنوبی نواحی فارس و یا به شهری فاله نام نزدیک ایذج (ایذه )
فالیلغتنامه دهخدافالی . (ص نسبی ) سمعانی نویسد: منسوب است به یکی از بلاد فارس . (الانساب ). منسوب به فال است . رجوع به فال شود. || و نیزمنسوب است به فاله در خوزستان . رجوع به فا
فعلیةلغتنامه دهخدافعلیة. [ ف ِ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) فعلیه . مؤنث فعلی . (فرهنگ فارسی معین ).- قوه ٔ فعلیه ؛ نیرو. قوت . انرژی . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فعلی شود.
فعل اصلیmain verb, principal verbواژههای مصوب فرهنگستانفعلی در بند پایه یا فعلی دارای معنای واژگانی که در برابر فعل کمکی قرار میگیرد
فعل آغازیinchoative verbواژههای مصوب فرهنگستانفعلی که شروع عمل را نشان میدهد متـ . آغازی inchoative
فعل بیقاعدهirregular verbواژههای مصوب فرهنگستانفعلی که بن ماضی آن با قاعدۀ مشخصی از بن مضارع ساخته نمیشود