فَتَقْنَاهُمَافرهنگ واژگان قرآنآن دو را از هم جدا ساختيم (رتق به معناي ضميمه کردن و به هم چسباندن دو چيز است ، چه اينکه در اصل خلقت به هم چسبيده باشند و چه آن ها به هم بچسبانند ، همچنان که ق
فَرَقْنَافرهنگ واژگان قرآنشكافتيم - جدا كرديم (عبارت "فَرَقْنَا بِکُمُ ﭐلْبَحْرَ "يعني دريا را براي شما شكافتيم)
فَرَقْنَاهُفرهنگ واژگان قرآنقسمت قسمتش كرديم - جدا جدايش كرديم (در عبارت"قُرْءَاناً فَرَقْنَاهُ "منظور اين است كه قرآن کريم نزد خدا تجزيه شده به آيات نبوده ، بلکه يکپارچه بوده ، بعدا آيه آ
فسقندیسلغتنامه دهخدافسقندیس . [ ف ِ ق َ ] (اِخ ) دهی از بخش اسکو شهرستان تبریز که دارای 1126 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات و محصول عمده اش غله ، حبوب ، بادام و گردو است . (از
فَرَقْنَافرهنگ واژگان قرآنشكافتيم - جدا كرديم (عبارت "فَرَقْنَا بِکُمُ ﭐلْبَحْرَ "يعني دريا را براي شما شكافتيم)
فَرَقْنَاهُفرهنگ واژگان قرآنقسمت قسمتش كرديم - جدا جدايش كرديم (در عبارت"قُرْءَاناً فَرَقْنَاهُ "منظور اين است كه قرآن کريم نزد خدا تجزيه شده به آيات نبوده ، بلکه يکپارچه بوده ، بعدا آيه آ
فسقندیسلغتنامه دهخدافسقندیس . [ ف ِ ق َ ] (اِخ ) دهی از بخش اسکو شهرستان تبریز که دارای 1126 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات و محصول عمده اش غله ، حبوب ، بادام و گردو است . (از
تنزیللغتنامه دهخداتنزیل . [ ت َ ] (ع مص ) فروفرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء)(از
ذویمنلغتنامه دهخداذویمن . [ ی َ م َ ] (ع اِ مرکب ) یمانی . یمنی : یوماً یمان اذا لاقیت ُ ذایَمَن و اِن لقیت ُ مَعدیاً فَعدنان . عمربن حطان .... اراد انه مع الیمانی یمانی ،و مع ال