فاتلغتنامه دهخدافات . (اِ)سرنوشت . تقدیر. || مرگ : فات یافتن ؛ مردن .(ناظم الاطباء). || (ع اِ) نام گیاهی یا دارویی . (اقرب الموارد).
فاطلغتنامه دهخدافاط.(اِ) به لغت رومی جدوار را گویند که ماه پروین است .(برهان ). جدوار و کچوله و هرزهری . (ناظم الاطباء). رجوع به ماه پروین و جدوار شود. ارجانی گوید: گرم و خشک ا
tuxedoدیکشنری انگلیسی به فارسیلباسشویی، لباس مخصوص مهمانی رسمی، لباس رسمی، اسموکینگ، لباس مردانه مخصوص چای عصر
ارادهلغتنامه دهخدااراده . [ اِ دَ ] (ع مص ، اِمص ) اِرادة. اِرادت . خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). خواست . خواسته . خواهش . میل . قصد. آهنگ . کام . دَهر. (منتهی الارب ) : و واقف
لینةلغتنامه دهخدالینة. [ ن َ ] (اِخ ) آبکی است به راه مکه کنده ٔ حضرت سلیمان . (منتهی الارب ). موضعی است در دیار نجد... مقابل هُر. سکونی گوید: منزل چهارم واسط به مکه . و نیز لین
شافعالطبیبلغتنامه دهخداشافعالطبیب . [ ف ِ عُطْ طَ ] (اِخ ) الامام ... در تتمه ٔ صوان الحکمه در ذکر حکیم ابوالفتح عبدالرحمن الخازن از وی نام برده شده ، شاید همان ابوعبداﷲ شافعبن عبدالر