فطيرةدیکشنری عربی به فارسیکلوچه قيمه دار يا ميوه دارکه سرخ کنند , خاگينه گوشت دار , پاره , خرده , خردکردن , قطعه قطعه کردن , تلف کردن , هدر کردن , نان ساجي , نان شيرين و پهن (مثل کلوچه)
فطیرةلغتنامه دهخدافطیرة. [ ف َ رَ ] (ع اِ) گوسپندی که بروز عید کشند. (منتهی الارب ). گوسپندی که روز فطر کشند. فطورة. (از اقرب الموارد). رجوع به فطورة شود.
فِطْرَةَفرهنگ واژگان قرآننوعي از خلقت (در بسياري از آيات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر ناميده است ، و فطر به معناي پاره کردن است ، گويا خداي تعالي عدم را پاره ميکند و موجودات را از شکم
فِطْرَةَفرهنگ واژگان قرآنآفرينش(در بسياري از آيات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر ناميده است ، و فطر به معناي پاره کردن است ، گويا خداي تعالي عدم را پاره ميکند و موجودات را از شکم آن بير
فَطَرَهُنَّفرهنگ واژگان قرآنآنها را آفريد(در بسياري از آيات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر ناميده است ، و فطر به معناي پاره کردن است ، گويا خداي تعالي عدم را پاره ميکند و موجودات را از شکم
فطره زمینلغتنامه دهخدافطره زمین . [ ف ِ رَ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغ
فطرةلغتنامه دهخدافطرة. [ ف ِ رَ ] (ع اِمص ) آفرینش . (ترجمان القرآن جرجانی ). || (اِ) سرشت که بچه بر آن آفریده در رحم . (منتهی الارب ). الجبلة المتهیئه لقبول الدین . (تعریفات ).