لغتنامه دهخدا
پهن کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منبسط کردن . گستردن . باز کردن گستردنیها. گسترانیدن فرش و جز آن . فرش کردن ، انداختن ، چنانکه رختخواب و جز آن . بسط. انفراش . تمهید. گشودن . پهنیدن . اصفاح . (تاج المصادر). تشبیح . (تاج المصادر). فطح . (از منتهی الارب ). اعراض . (از منتهی