فطحلغتنامه دهخدافطح . [ ف َ ] (ع مص ) پهن کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || با چوبدستی زدن . (از اقرب الموارد). || انداختن زن بچه را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد
فطحللغتنامه دهخدافطحل . [ ف ِ طَ ] (ع اِ) روزگاری که انسان در آن خلق نشده بود: زمن الفطحل ؛ یعنی زمان نوح . و در مبالغه ٔ قدمت چیزی گویند: آن از زمان فطحل است . (از اقرب الموارد
فطحیهلغتنامه دهخدافطحیه . [ ف َ حی ی َ ] (اِخ ) افطحیه . معتقدین به امامت عبداﷲبن امام جعفرصادق (ع ) ملقب به افطح الرأس یا افطح الرجلین . (از خاندان نوبختی ص 260). || فطحیه ٔ خا
فطحللغتنامه دهخدافطحل . [ ف ِ طَ ] (ع اِ) روزگاری که انسان در آن خلق نشده بود: زمن الفطحل ؛ یعنی زمان نوح . و در مبالغه ٔ قدمت چیزی گویند: آن از زمان فطحل است . (از اقرب الموارد
فطحیهلغتنامه دهخدافطحیه . [ ف َ حی ی َ ] (اِخ ) افطحیه . معتقدین به امامت عبداﷲبن امام جعفرصادق (ع ) ملقب به افطح الرأس یا افطح الرجلین . (از خاندان نوبختی ص 260). || فطحیه ٔ خا
افطحیةلغتنامه دهخداافطحیة. [ اَ طَ حی ی َ ] (اِخ ) فطحیه . افطحی . فرقه ایست از شیعه که پیرو عبداﷲ افطح هستند. رجوع به خاندان نوبختی و حبیب السیر شود. مؤلف بیان الادیان ، افطحیه
شیبانیلغتنامه دهخداشیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوعلی عبداﷲبن بکیر شیبانی (از فطحیه ). از جمله ٔ کسانی است که بجعل اخبار و داخل کردن آنها در احادیث مرویه ٔ ائمه مشهور شده اند. (خاندان
عماریةلغتنامه دهخداعماریة. [ ع َم ْ ما ری ی َ] (اِخ ) نام فرقه ای است از فرق فَطحیّة که آن از فرق شیعه است . و عماریة اصحاب عماربن موسی ساباطی میباشند. (از خاندان نوبختی تألیف عب