فصلدیکشنری عربی به فارسیفصل (کتاب) , شعبه , قسمت , باب , دوره , مسير , روش , جهت , جريان , درطي , درضمن , بخشي از غذا , اموزه , اموزگان , دنبال کردن , بسرعت حرکت دادن , چهار نعل رفتن
نهادنلغتنامه دهخدانهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ](مص ) گذاشتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی را در جائی گذاشتن . (فرهنگ فارسی معین ). قرار دادن . (ناظم الاطباء). هشتن : لادرا بر بنای
چشملغتنامه دهخداچشم . [ چ َ /چ ِ ] (اِ) معروفست که عرب «عین » گویند. (برهان ). ترجمه ٔ عین . (آنندراج ).آن جزء از بدن انسان و حیوان که بر بالای آن ابرو جا گرفته و آلت دیدنست .
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز
راوندلغتنامه دهخداراوند. [ وَ ] (اِ) ریسمانی که خوشه های انگور بر آن آویزند و جامه و فوطه و ازار و لنگی و مانند آن بر بالای وی اندازند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (از آنندراج ) (انج