فصلةلغتنامه دهخدافصلة. [ ف َ ل َ ] (ع اِ) نهال خرما که از جایش بجای دیگر برند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فسلةلغتنامه دهخدافسلة. [ ف َ ل َ ] (ع اِ) شاخ خرد خرمابن . (ناظم الاطباء). مفرد فسل است . رجوع به فسل شود.
فصلدیکشنری عربی به فارسیفصل (کتاب) , شعبه , قسمت , باب , دوره , مسير , روش , جهت , جريان , درطي , درضمن , بخشي از غذا , اموزه , اموزگان , دنبال کردن , بسرعت حرکت دادن , چهار نعل رفتن
مغبچهواژهنامه آزادمغبچه یعنی: گلشن عذار در فصلها با بستر بهار درهرفصل گزینشی به منظور سایر فصل اتفاق حمیم( بینش غیر تعریف تجربه ) دارد به منظور جلای پیش بردن . در حکمت عرفانی م
افرنگانلغتنامه دهخداافرنگان . [ اَ رَ ] (اِخ ) فصلها و بابهای کتاب زند و اوستا. || ج ِ فرنگ . (ناظم الاطباء).
باباًباباًلغتنامه دهخداباباًباباً. [ بَن ْ بَن ْ ] (ع ق مرکب ) (نائب مفعول مطلق عددی ) باب باب کردن . تقسیم بابواب کردن : و فصله بالاخبار و الاعتبار باباًباباً. (مقدمه ٔ ابن خلدون چ م
شماخیلغتنامه دهخداشماخی . [ ش َ] (اِخ ) قاسم بن سعید... شماخی عامری مغربی . او راست : 1- الحکمة، در شرح رأس الحکمة. 2- سردالحجة علی اهل الفصلة فی عقائد الاباضیة و الاخلاق و نحوه