فصاةلغتنامه دهخدافصاة. [ ف َ ] (ع اِ) یکی از فَصی ̍ که به معنی دانه ٔ مویز است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فزعةلغتنامه دهخدافزعة. [ ف ُ زَ ع َ ] (ع ص ) کسی که از مردم ترسد. مرد بسیار ترسنده از مردم . (از منتهی الارب ).
فصلةلغتنامه دهخدافصلة. [ ف َ ل َ ] (ع اِ) نهال خرما که از جایش بجای دیگر برند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فصدةلغتنامه دهخدافصدة. [ ف ُ دَ ] (ع اِ) خرمای آرد ساخته با خون آمیخته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فزعةلغتنامه دهخدافزعة. [ ف ُ زَ ع َ ] (ع ص ) کسی که از مردم ترسد. مرد بسیار ترسنده از مردم . (از منتهی الارب ).
فصلةلغتنامه دهخدافصلة. [ ف َ ل َ ] (ع اِ) نهال خرما که از جایش بجای دیگر برند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فصدةلغتنامه دهخدافصدة. [ ف ُ دَ ] (ع اِ) خرمای آرد ساخته با خون آمیخته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فصعلغتنامه دهخدافصع. [ ف َ ] (ع مص ) افشردن رطب تا پوست آن بازشود. (تاج المصادر بیهقی ). فشردن خرما به انگشتان تا پوست آن بازشود. و گویند تا از پوست برآید. (از اقرب الموارد).