فقعسلغتنامه دهخدافقعس . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) ابن طویق . از بنی اسد، از جذیمه ٔ و از عدنان . جد جاهلی بنی اسد است و از فرزندانش حجوان ، دثار، نوفل ، منقذ و جذام اند. (الاعلام زرکلی
جریبةلغتنامه دهخداجریبة. [ ج ُ رَ ب َ ] (اِخ ) ابن اشیم . نام شاعری است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). ابن اشیم بن عمروبن وهب بن دنان بن فقعس اسدی فقعسی . آمدی گوید: او از
فقعسلغتنامه دهخدافقعس . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) ابن طویق . از بنی اسد، از جذیمه ٔ و از عدنان . جد جاهلی بنی اسد است و از فرزندانش حجوان ، دثار، نوفل ، منقذ و جذام اند. (الاعلام زرکلی
حذلملغتنامه دهخداحذلم .[ ح َ ل َ ] (اِخ ) الاسدی . ابن فقعس بن طریف اسدی عدنانی . جدی جاهلی است . و گویند از پرگوئی بدین لقب خوانده شد. (اعلام زرکلی ص 214 از نهایةالارب نویری ص
ثلبوتلغتنامه دهخداثلبوت . [ ث َ ل َ ] (اِخ ) وادیی است بین طی و ذبیان و بقولی از بنی نصربن فعقس است و در آنجا آبهائی دارند. (مراصد الاطلاع ).
