فشنغلغتنامه دهخدافشنغ. [ ] (اِ) فشغ است . (فهرست مخزن الادویه ). فشغ. فشاغ . رجوع به فشغ و فشاغ شود.
tackدیکشنری انگلیسی به فارسیتساوی، رویه، میخ سرپهن کوچک، پونز، مشی، خوراک، میخ زدن، ضمیمه کردن، پونز زدن
فشنغلغتنامه دهخدافشنغ. [ ] (اِ) فشغ است . (فهرست مخزن الادویه ). فشغ. فشاغ . رجوع به فشغ و فشاغ شود.