فشارخونفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فشاری که خون به جدارۀ سرخرگها وارد میکند.۲. [عامیانه] بیماری ناشی از زیاد بودن این فشار بر جدارۀ رگها.
فشارخون بارداریgestational hypertensionواژههای مصوب فرهنگستانپرفشاری خون بعد از هفتۀ بیستم بارداری، بدون وجود پروتئین در ادرار
فشار خونلغتنامه دهخدافشارخون . [ ف ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح پزشکی ) عبارت از نیرویی است که در موقع انقباض و انبساط قلب از طرف خون بر جدار شریانها وارد می شود. حالت او
غلبةلغتنامه دهخداغلبة. [ غ َ ل َ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ). به معنی غَلب و غَلَب (مص ). (منتهی الارب ) (ازاقرب الموا