فُتُوناًفرهنگ واژگان قرآنآزمودني نگفتني (کلمه فتن در اصل به معناي اين عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبي و بديش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چيز در آتش و ي
فسونفرهنگ مترادف و متضاد۱. تغابن، خدعه، دستان، دغا، فریب، مکر، نیرنج، نیرنگ ۲. افسون، افسونگری، جادو، جادوگری، سحر، شیوه، غمزه، فریب ۳. تسخیر، جادو، طلسم، فسوس
فسونلغتنامه دهخدافسون . [ ف ُ ] (اِ) افسون و آن کلماتی باشد که فسونگران و عزائم خوانان و ساحران بجهت مقاصد خوانند و نویسند. (برهان ). ورد. سحر : هجران یار بر جگرت زخم مار زدآن ز