فساساریلغتنامه دهخدافساساری . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر فسا: جامه های فساساری . (یادداشت بخط مؤلف ).
فاوسطاریونلغتنامه دهخدافاوسطاریون . [ ] (معرب ، اِ) رعی الحمام . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به فارسطاریون شود.
مستهزیلغتنامه دهخدامستهزی ٔ. [ م ُ ت َ زِءْ ] (ع ص ) فسوس کننده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مسخره کننده . (از اقرب الموارد). آنکه استهزاء کند. آنکه ریشخند کند. فسوسکار. فسوسی
فساساریلغتنامه دهخدافساساری . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر فسا: جامه های فساساری . (یادداشت بخط مؤلف ).
فاوسطاریونلغتنامه دهخدافاوسطاریون . [ ] (معرب ، اِ) رعی الحمام . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به فارسطاریون شود.