فسنجانلغتنامه دهخدافسنجان . [ ف ِ س ِ ] (اِ) نوعی از خورش که از مغز گردو و ناردان و گوشت ترتیب دهند و فسوجن نیز گویند. (ناظم الاطباء). خورشی که از گوشت ماکیان ، اردک ، مرغابی یا گوسفند با مغز گردو و روغن و رب تهیه کنند و انواع دارد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فسوجن شود.
فسنجانفرهنگ فارسی معین(فِ س ) (اِ.) خورشی که از گوشت پرنده یا گوسفند با مغز گردو و روغن و رب انار تهیه کنند.
رفسنجانلغتنامه دهخدارفسنجان . [ رَ س َ ] (اِخ ) شهرستانی است در شمال غربی کرمان . جمعیت آن 61204 تن . در اراضی نمکزار آن پسته ٔ خوب به عمل می آید و در اراضی پرآب پنبه کاری می شود. (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام ). یکی از شهرستانهای استان هشتم کشور و خلاصه ٔ مشخصات
رفسنجانلغتنامه دهخدارفسنجان . [ رَ س َ ] (اِخ ) قصبه ای است در کرمان و در اطراف آن معدن مس موجود می باشد و خود در کنار راه یزد و کرمان میان دفعه و حسین آباد در 922600 گزی تهران واقع است . (یادداشت مؤلف ). مرکز شهرستان رفسنجان و بیش از <span class="hl" dir="ltr"
کویر نمک رفسنجانلغتنامه دهخداکویر نمک رفسنجان . [ ک َ رِ ن َ م َ ک ِ رَ س َ ] (اِخ ) درمغرب سعیدآباد واقع شده است و از اطراف رودهای کوچکی به آن می ریزد که مهمترین آنها رود مارون و رود تنگه و رود سرخ است که پس از مشروب کردن محال رفسنجان وارد باتلاق می شود. (از جغرافیای طبیعی کیهان ص <span class="hl" dir="