فساریوسلغتنامه دهخدافساریوس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی نوعی از افسنتین است . (فهرست مخزن الادویه ).
فساریدوسلغتنامه دهخدافساریدوس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی نوعی از ذراریح است و در گندم تولد یابد. (فهرست مخزن الادویه ).
فسارگسستهلغتنامه دهخدافسارگسسته . [ ف َ / ف ِ گ ُ س َ س ْ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) افسارگسسته . افسارسرخود. مهارگسسته . خلیعالعذار. سرخود. بی بندوبار. که پای بند هیچ قانون و مقرراتی
فسارودلغتنامه دهخدافسارود. [ ف َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های نه گانه ٔ بخش داراب شهرستان فسا که آب مشروب آن از رودخانه ٔ عکس رستم ، چشمه و قنات و محصول عمده اش غله ، پنبه ، حبو
فساریدوسلغتنامه دهخدافساریدوس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی نوعی از ذراریح است و در گندم تولد یابد. (فهرست مخزن الادویه ).