فریتfrit 1واژههای مصوب فرهنگستانترکیبی سرامیکی که ابتدا ذوب و سپس سردیده شود تا بهشکلِ خردهشیشه درآید
فریتافرهنگ نامها(تلفظ: faritā) (فری = خجسته ، مبارک ، دارای خجستگی و شکوه ، شکوهمند و خجسته + تا = نظیر ، مانند ، لنگه) ؛ (به مجاز) خجسته و مبارک ، شکوهمند .
عدد فرّیتferrite number, F number, F Noواژههای مصوب فرهنگستانمقدار استانداردشده از حجم فاز فرّیت در فلز جوش آستنیتی