26 فرهنگ

4804 مدخل


فریب

fa(e)rib

۱. = فریفتن
۲. فریبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دل‌فریب، مردم‌فریب.
۳. مکر؛ حیله؛ ‌خدعه؛ نیرنگ.
⟨ فریب خوردن: (مصدر لازم) گول خوردن؛ فریفته شدن.
⟨ فریب دادن: (مصدر متعدی) = فریفتن

اغفال، اغوا، تزویر، تغابن، حقه، حیله، خدعه، دسیسه، دغا، دوزوکلک، ریا، ریب، زرق، عشوه، غبن، غدر، غش، فسون، فند، کید، گول، مکر، نیرنگ

cheat, craft, deceit, deception, duplicity, racket, seduction, sham, slipperiness, temptation, trickery, wile