فرونشست موجwave setdownواژههای مصوب فرهنگستانکاهش سطح میانگین آب در ناحیۀ درهمشکست موج که ناشی از میدان فشار است
فرونشستنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مجاز] آرام شدن؛ تسکین یافتن درد و مانند آن.۲. [مجاز] کاسته شدن از چیزی و از بین رفتن آن.۳. [مجاز] پایین رفتن.۴. [مجاز] فرورفتن؛ داخل شدن در چیزی.۵. [مجاز] خ
فرونشستنلغتنامه دهخدافرونشستن . [ ف ُ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب ) خاموش شدن آتش و هر چیزی که شعله دارد انطفاء : تو آن مشعله ٔ دولتی از برای امیرالمؤمنین که فرونمی نشیند. (تاریخ بیهقی )
فرونشستنلغتنامه دهخدافرونشستن . [ ف ُ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب ) خاموش شدن آتش و هر چیزی که شعله دارد انطفاء : تو آن مشعله ٔ دولتی از برای امیرالمؤمنین که فرونمی نشیند. (تاریخ بیهقی )
غوغالغتنامه دهخداغوغا. [ غ َ / غُو ] (اِ) شور و مشغله . (فرهنگ رشیدی ). شور و مشغله و فریاد و فغان که در وقت حادثه و بلایا از ازدحام و خروج خلق برآید حتی فریاد سگان به یکبار، و
مشروطیتلغتنامه دهخدامشروطیت . [ م َ طی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) ساختمان کلمه مانند دیگر مصدرهائی که پسوند «ئیت » دارد عربی می نماید و چنان به نظر می رسد که از «مشروطه » اِ مفعول + «
طرابلس غربلغتنامه دهخداطرابلس غرب . [ طَ ب ُ ل ُ س ِ غ َ ] (اِخ ) شهری است بمغرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شهری است در پایان سرزمین برقةو ابتدای زمین افریقیه . (معجم البلدان چ مصر
نشستنلغتنامه دهخدانشستن . [ ن ِ ش َ / ش ِ ت َ ] (مص ) پارسی باستان : نی هد ، متعدی : نی یه شادیم ، اوستا: نی + هد ، نی شیذئیتی (نشستن )، متعدی : نی شاذیوئیش ، پهلوی : نَ (َیَ) شس