فرومایگیدیکشنری فارسی به انگلیسیdirt, insignificance, insignificancy, roguery, sordidness, turpitude, villainy
فرومایگیلغتنامه دهخدافرومایگی .[ ف ُ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) پستی . رذالت . ناکسی . دنائت . دونی . خساست . (یادداشت بخط مؤلف ) : باد فرومایگی وزید و ازوصورت نیکی نژند و محزون شد.
فروپایگیsubordinationواژههای مصوب فرهنگستانرابطة عمودی بین یک مفهوم فروپایه با مفهوم فراپایة بلافصل بالای آن در طبقهبندی سلسلهمراتبی
فرومایهگویش اصفهانی تکیه ای: past طاری: past طامه ای: vixoy / past طرقی: past کشه ای: past نطنزی: past