فرومایهلغتنامه دهخدافرومایه . [ ف ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) بداصل . (برهان ). آنکه تبار و نسب عالی ندارد. پست . وضیع. مقابل گرانمایه . (یادداشت بخط مؤلف ) : بجای هر گرانمایه فرومایه نشانیده . رودکی .فرومای
فرومایهفرهنگ فارسی عمید۱. پست؛ ناکس؛ بدسرشت.۲. [قدیمی] فقیر؛ مفلس.۳. [قدیمی] بیفضلوهنر؛ نادان؛ کممایه: ◻︎ ندهد هوشمند روشنرٲی / به فرومایه کارهای خطیر (سعدی: ۱۶۰).۴. [قدیمی] بیارزش: ◻︎ بیت فرومایهٴ این منزحف / قافیهٴ هرزۀ آن شایگان (خاقانی: ۳۴۳).
فرومایهدیکشنری فارسی به انگلیسیabject, base, cad, caddish, decadent, dirty, effete, gross, ignoble, insignificant, low, lowbred, mean, menial, rogue, scamp, sordid, varlet, vile, villainous
فرومایهلغتنامه دهخدافرومایه . [ ف ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) بداصل . (برهان ). آنکه تبار و نسب عالی ندارد. پست . وضیع. مقابل گرانمایه . (یادداشت بخط مؤلف ) : بجای هر گرانمایه فرومایه نشانیده . رودکی .فرومای
فرومایهفرهنگ فارسی عمید۱. پست؛ ناکس؛ بدسرشت.۲. [قدیمی] فقیر؛ مفلس.۳. [قدیمی] بیفضلوهنر؛ نادان؛ کممایه: ◻︎ ندهد هوشمند روشنرٲی / به فرومایه کارهای خطیر (سعدی: ۱۶۰).۴. [قدیمی] بیارزش: ◻︎ بیت فرومایهٴ این منزحف / قافیهٴ هرزۀ آن شایگان (خاقانی: ۳۴۳).
فرومایهدیکشنری فارسی به انگلیسیabject, base, cad, caddish, decadent, dirty, effete, gross, ignoble, insignificant, low, lowbred, mean, menial, rogue, scamp, sordid, varlet, vile, villainous
فرومایهلغتنامه دهخدافرومایه . [ ف ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) بداصل . (برهان ). آنکه تبار و نسب عالی ندارد. پست . وضیع. مقابل گرانمایه . (یادداشت بخط مؤلف ) : بجای هر گرانمایه فرومایه نشانیده . رودکی .فرومای
فرومایهفرهنگ فارسی عمید۱. پست؛ ناکس؛ بدسرشت.۲. [قدیمی] فقیر؛ مفلس.۳. [قدیمی] بیفضلوهنر؛ نادان؛ کممایه: ◻︎ ندهد هوشمند روشنرٲی / به فرومایه کارهای خطیر (سعدی: ۱۶۰).۴. [قدیمی] بیارزش: ◻︎ بیت فرومایهٴ این منزحف / قافیهٴ هرزۀ آن شایگان (خاقانی: ۳۴۳).