غرقهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهغرقشده و فرورفته در آب؛ غریق: ◻︎ غرقهای دید جان او شده گم / سر چون خم نهاده بر سر خم (نظامی۴: ۶۵۲). غرقه شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] فرورفتن در آب و غرق شدن. غ
انقماسلغتنامه دهخداانقماس . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) فرورفتن در آب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نشستن در آب . (از اقرب الموارد). انغماس . (یادداشت مؤلف ). || فروشدن س