فروافتادگیprolapseواژههای مصوب فرهنگستانافتادگی عضو یا بخشی از بدن از محل طبیعی خود براثر ضعف بافتهای نگهدارنده
درخت افتادهdown treeواژههای مصوب فرهنگستاندرختی که به علت ریشهکن شدن یا شکستگی ساقه یا قطع شدن عمدی فروافتاده است
فجلغتنامه دهخدافج . [ ف ُ / ف ِ ] (ص ) فروهشته لب را گویند، یعنی کسی که لب زیرین او فروافتاده باشد. (برهان ).
متردسلغتنامه دهخدامتردس . [م ُ ت َ رَدْ دِ ] (ع ص ) فرودافتنده . (آنندراج ). فروافتاده در چاه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تردس شود.