فرندلغتنامه دهخدافرند. [ ف َ رَ ] (اِ) این لغت را هنینگ با فِرِنْد که معرب پرند است از یک ریشه میداند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). جوهر تیغ و شمشیر. (برهان ). پرند. گوهر. گهر. جوهر
فرندلغتنامه دهخدافرند. [ ف ِ رِ ] (ع اِ) جوهر شمشیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شمشیر جوهردار. (منتهی الارب ). شمشیر. (اقرب الموارد). || زنگار شمشیر. (منتهی الارب ). وشی
فرندلغتنامه دهخدافرند. [ ف ِ ن ِ ] (ع اِ) دیگ افزار. ج ، فَرانِد. (منتهی الارب ). ابزار. ج ، فَرانِد. (اقرب الموارد). رجوع به فراند شود.
فرندلغتنامه دهخدافرند. [ف ِ رِ ] (معرب ، اِ) جامه است . معرب پرنگ . (منتهی الارب ). نوعی جامه ، معرب پرند فارسی . (اقرب الموارد).
فرنداذلغتنامه دهخدافرنداذ. [ ف ِ رِ ] (اِخ ) کوهی است در ناحیه ٔ دهناء و در مقابلش یک کوه دیگر است که آن دو را فرنداذان گویند. (از معجم البلدان ) (از منتهی الارب ).
فرندسلغتنامه دهخدافرندس . [ ف ِ رُ دِ ] (اِ) روبیان . قمرون . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به روبیان و جرادالبحر شود.
فرنداذلغتنامه دهخدافرنداذ. [ ف ِ رِ ] (اِخ ) کوهی است در ناحیه ٔ دهناء و در مقابلش یک کوه دیگر است که آن دو را فرنداذان گویند. (از معجم البلدان ) (از منتهی الارب ).