فرنبلغتنامه دهخدافرنب . [ ف ِ ن ِ ] (ع اِ) بچه ٔ موش از کلاکموش . (منتهی الارب ). بچه ٔ یربوع . (فهرست مخزن الادویه ). ام راشد. فویسقة. (یادداشت به خط مؤلف ). موش یا بچه ٔموش ا
فرنباذلغتنامه دهخدافرنباذ. [ ف َ ن َ ] (اِخ ) نام قریه ای در پنج فرسنگی مرو. (یادداشت به خط مؤلف ). قریه ٔ بزرگی است در پنج فرسنگی مرو. (از سمعانی ). فرناباذ. رجوع به فرناباذ شود
فرنبغلغتنامه دهخدافرنبغ. [ ف َ رَم ْب َ ] (اِخ ) از: فر (به معنی شکوه ) + بغ (به معنی خدا). نام یکی از سه آتشکده ٔ بزرگ ایران کهن و به معنی آتش شکوه خدایی است . محل این آتشکده کا
جزیره ٔ فرنبیرهلغتنامه دهخداجزیره ٔ فرنبیره . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) از جزایر اندلس . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 114 و فهرست آن شود.
فرنباذلغتنامه دهخدافرنباذ. [ ف َ ن َ ] (اِخ ) نام قریه ای در پنج فرسنگی مرو. (یادداشت به خط مؤلف ). قریه ٔ بزرگی است در پنج فرسنگی مرو. (از سمعانی ). فرناباذ. رجوع به فرناباذ شود
فرنبغلغتنامه دهخدافرنبغ. [ ف َ رَم ْب َ ] (اِخ ) از: فر (به معنی شکوه ) + بغ (به معنی خدا). نام یکی از سه آتشکده ٔ بزرگ ایران کهن و به معنی آتش شکوه خدایی است . محل این آتشکده کا
جزیره ٔ فرنبیرهلغتنامه دهخداجزیره ٔ فرنبیره . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) از جزایر اندلس . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 114 و فهرست آن شود.
کنارنگلغتنامه دهخداکنارنگ . [ ک ُ رَ ] (اِخ ) مکانی در جلگه ٔ نیشابور: آتش فرنبغ در ناحیه کنارنگ واقع بوده است و [ هرتسفلد ] کنارنگ را جلگه ٔ نیشابور می داند. (مزدیسنا چ دانشگاه ص