47 مدخل
دستور فرمان
(فَ مَ)(اِ.) تیری است افقی در کمرکش دکل بیرق های بلند.
کسی را به دنبال کاری فرستادن
۱روان شدن ۲عادت به کاری پیدا کردن
بشکوه، شکوهمند، مجلل
fine, important, superb
dear
فرمن
فرمنتر
فرمنج ها
فرمنیلید