فرقدانلغتنامه دهخدافرقدان . [ ف َ ق َ ] (اِخ ) فرقدین . دو ستاره ٔ درخشان در صورت دب اصغر و به فارسی دو برادران گویند. (یادداشت به خط مؤلف ). و بدان دو در مساوات و عدم مفارقت مثل
فرقانفرهنگ انتشارات معین(فُ رْ) [ ع . ] 1 - (ص .) آن چه که حق و باطل را از هم جدا کند. 2 - (اِ.) قرآن .
دوبرادرانلغتنامه دهخدادوبرادران . [ دُ ب َ دَ ] (اِخ ) فرقدان . (زمخشری ) (دهار). دو ستاره ٔ روشنی را گویند که در سینه ٔ دب اصغر است و آن را هفتورنگ کهین خوانند و به عربی فرقدان گوین
اخفی الفرقدینلغتنامه دهخدااخفی الفرقدین . [ اَ فَل ْ ف َ ق َ دَ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) ستاره ٔ کم نورتر از دو ستاره ٔ فرقدان که در صورت دب اصغر جای دارند.
ندمانی جذیمةلغتنامه دهخداندمانی جذیمة. [ ن َ ن َ ج َ م َ] (اِخ ) نام دو ستاره که فرقدان نیز گویند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). لیکن در این بیت از متمم بن نویرة الیربوعی که در رثای بر
تبرآسیالغتنامه دهخداتبرآسیا. [ ت َ ب َ ] (اِخ ) فأس الرحی . سنگ زبرین آسیا. در التفهیم آمده : وز دنبال او [فرقدان ] دیگرستارگان سخت خرد شکلی همی آید همچون هلیله و گروهی ماهی نام ک