فرلغتنامه دهخدافر.[ ف ِ ] (اِ) چین و شکن موی را گویند. در فرهنگهای فارسی موجود ضبط آن مشاهده نشد، و گمان میرود مأخوذ از زبان فرانسه باشد. رجوع به «فر» (فرانسوی ) شود.
فرورتیشلغتنامه دهخدافرورتیش . [ فْرَ / ف َ رَ وَ ] (اِخ ) از پادشاهان ماد. هرودت نویسد: «بعد از دیوکس فرااُرْتس پسر او به تخت نشست » ولی داریوش این اسم را در کتیبه ٔبیستون فرورتیش
فرونتولغتنامه دهخدافرونتو. [ فْرُ /ف ُ رُ ت ُ ] (اِخ ) نویسنده ٔ رومی که پس از سال 175 م . درگذشت . نامه هایی که درسده ٔ نوزدهم میلادی از وی به دست آمده است حاوی نکات مهمی درباره
فرداتلغتنامه دهخدافردات . [ فْرُ / ف ِ رُ ] (اِخ ) نام برادرزاده ٔ خشایارشاه است که در حدود سالهای 476 یا 475 ق .م . در جنگهای ایران و یونان به دست یونانیها کشته شد. (از تاریخ ای