فرض مقابلalternative hypothesisواژههای مصوب فرهنگستاندر آزمون فرض، هر فرض پذیرفتنی در مقابل فرض مورد آزمون
فرضدیکشنری عربی به فارسیمطالبه بزور , تحميل , سخت گيري , اخاذي , تحميل کننده , با ابهت , تکليف , وضع , باج , ماليات , عوارض , شکستگي , شکاف , دندانه , موقع بحراني , سربزنگاه , دندانه د
فرض یکطرفهone-sided hypothesis, directional hypothesis, one-tailed hypothesisواژههای مصوب فرهنگستانفرض مقابلی که مقادیر یکسویهای از پارامتر مورد آزمون را در نظر میگیرد
آزمون اریبbiased testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی که توان آن (احتمال رد کردن فرض صفر وقتی فرضِ مقابلْ درست است) کمتر از سطح آن (احتمال رد کردن فرضِ صفر وقتی فرضِ صفر درست است) باشد
خطای نوع دومtype II error, error of the second typeواژههای مصوب فرهنگستاندر آزمون فرض، رد کردن فرض مقابلِ درست
چنبلغتنامه دهخداچنب . [ چ َ ن َ ] (اِ) به معنی سنت است که مقابل فرض یعنی واجب باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی سنت و کاربه و نافله که مقابل فرض و واجب است . (از نصاب الصبیان