فریدةلغتنامه دهخدافریدة. [ ف َ دَ] (ع ص ) تأنیث فرید. ج ، فرائد. (یادداشت بخط مؤلف ). مؤنث فرید. (فرهنگ فارسی معین ) (اقرب الموارد). || (اِ) یکی از فرید. رجوع به فرید شود.
فریضةلغتنامه دهخدافریضة. [ ف َ ض َ ] (ع اِ) فرموده ٔ خدای از زکاة مال و ستور، و از نماز و روزه . ج ، فرائض . (منتهی الارب ) : هیچ بیکار نیست یک ساعت ماتم تو فریضه تر کار است . مسعودسعد. || زن کلانسال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموار
فیردهلغتنامه دهخدافیرده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش فیروزکوه شهرستان دماوند که دارای 390 تن سکنه است . آب آن از چشمه سار مرکوسر و شیخ علیخان و محصول عمده اش غله ، بنشن ولبنیات است . در زمستان گروه کثیری از مردم ده برای کارگری به مازندران میروند. مزارع مر
فیریدهلغتنامه دهخدافیریده .[ دَ / دِ ] (ن مف ) خودرای بود و به خویش مغرور. (اوبهی ). ظاهراً مصحف فیرنده است به صیغه ٔ نعت فاعلی .
تطوردیکشنری عربی به فارسیفرضيه سيرتکامل , تغييرشکل , تحول , تکامل تدريجي , چرخش , حرکت دوراني , فرگشت
evolutionدیکشنری انگلیسی به فارسیسیر تکاملی، تکامل، تحول، فرگشت، تکامل تدریجی، چرخش، تغییر شکل، فرضیه سیرتکامل، حرکت دورانی
evolutionsدیکشنری انگلیسی به فارسیتحولات، تکامل، تحول، سیر تکاملی، فرگشت، تکامل تدریجی، چرخش، تغییر شکل، فرضیه سیرتکامل، حرکت دورانی
فرضیهلغتنامه دهخدافرضیه . [ ف َ ضی ی َ ] (ع اِ) واجب . || گمان و حدس و قیاس . (ناظم الاطباء). نظری که درباره ٔ یک مسأله ٔ علمی یا تحقیقی با توجه به معلومات و تجارب گذشته ابراز شود و هنوز به اثبات نرسیده باشد. هر فرضیه پس از اثبات قانون علمی میشود.
فرضیهفرهنگ فارسی معین(فَ یِّ) [ ع . فرضیة ] (اِ.) 1 - حدس ، گمان . 2 - حدس و گمان دربارة یک موضوع علمی .
فرضیهلغتنامه دهخدافرضیه . [ ف َ ضی ی َ ] (ع اِ) واجب . || گمان و حدس و قیاس . (ناظم الاطباء). نظری که درباره ٔ یک مسأله ٔ علمی یا تحقیقی با توجه به معلومات و تجارب گذشته ابراز شود و هنوز به اثبات نرسیده باشد. هر فرضیه پس از اثبات قانون علمی میشود.
فرضیهفرهنگ فارسی معین(فَ یِّ) [ ع . فرضیة ] (اِ.) 1 - حدس ، گمان . 2 - حدس و گمان دربارة یک موضوع علمی .