فرسیلغتنامه دهخدافرسی . [ ف َ سا ] (ع ص ، اِ)ج ِ فَریس . (منتهی الارب ). ج ِ فَریس ، به معنی کُشته . (آنندراج ). ج ِ فَریس ، به معنی قتیل . (اقرب الموارد).
فرسیلغتنامه دهخدافرسی . [ ف ُ سی ی ] (اِخ ) منصوربن حسن بن منصور الفرسی . متولد به سال 617هَ .ق . و متوفی به سال 700 هَ . ق . / 1300 م . از ادبای یمن و از اعیان دبیران دستگاه مظ
فرسیالغتنامه دهخدافرسیا. [ ] (معرب ، اِ) اسم رومی بسباسه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ).
فرسیطاسیونلغتنامه دهخدافرسیطاسیون . [ ] (معرب ، اِ)به یونانی زنجبیل الکلاب است . (فهرست مخزن الادویه ).
فرسیسلغتنامه دهخدافرسیس . [ ف َ ] (اِخ ) نام دو ده است به مصر، یکی را فرسیس صغری گویند و دیگری را فرسیس کبری . (از منتهی الارب ). در معجم البلدان نیامده است .
فرسیالغتنامه دهخدافرسیا. [ ] (معرب ، اِ) اسم رومی بسباسه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ).
فرسیطاسیونلغتنامه دهخدافرسیطاسیون . [ ] (معرب ، اِ)به یونانی زنجبیل الکلاب است . (فهرست مخزن الادویه ).
فرسیسلغتنامه دهخدافرسیس . [ ف َ ] (اِخ ) نام دو ده است به مصر، یکی را فرسیس صغری گویند و دیگری را فرسیس کبری . (از منتهی الارب ). در معجم البلدان نیامده است .