26 فرهنگ

1682 مدخل


ترجمه مقاله

فرسوده

farsude

۱. کهنه و پوسیده.
۲. [قدیمی] نابودشده.
۳. [مجاز] خسته و ناتوان.
۴. [مجاز] سال‌خورده.
۵. [قدیمی، مجاز] کاهش‌یافته.

۱. اسقاط، فکسنی
۲. پوسیده، رمیم
۳. خسته، کسل، وامانده
۴. ضعیف، فرتوت، ناتوان
۵. خلق، ژنده، کهنه، مستعمل، مندرس

banal, broken-down, careworn, old, raddled, seedy, shabby, spent, stale, timeworn, tired, weary, well-worn