فرصتفرهنگ مترادف و متضاد۱. فراغت، مجال ۲. امکان، یارا ۳. زمان، نوبت، وقت ۴. درنگ، ضربالاجل، فرجه، مجال، مهلت، وقت، وقفه
فرصتدیکشنری فارسی به انگلیسیchance, grace, occasion, opening, opportunity, scope, start, toehold, vantage
فِرِستfreight 1واژههای مصوب فرهنگستانباری شامل لوازم و بستهها و چمدانها و سایر لوازم پستی غیرهمراه مسافر
فرستادنگویش اصفهانی تکیه ای: berasni طاری: herasnây(mun) طامه ای: heresnâɂan طرقی: herasnâymun کشه ای: herasnâymun نطنزی: heres(e)nâɂan
فرستادگویش اصفهانی تکیه ای: bešrasnâ طاری: bešherasnâ طامه ای: boyheresnâ طرقی: bešherasnâ کشه ای: bešherasnâ نطنزی: bašheres(e)nâ
فرستادنلغتنامه دهخدافرستادن . [ ف ِ رِ دَ ] (مص ) گسیل کردن . ارسال . (یادداشت به خط مؤلف ). در پهلوی فرستاتن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : یک لخت خون بچه ٔ تاکم فرست از آنک هم ب