هوشنگلغتنامه دهخداهوشنگ . [ ش َ ] (اِخ ) دومین پادشاه پیشدادی پسر سیامک بن کیومرز بوده و بعضی نسبت او را چنین تحقیق کرده اند: هوشنگ بن فردادبن سیامک بن میشی بن کیومرز. وی بعد از
قضیهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) فربین (فَربین). "ثابت کردن قضیه" به پارسی می شود "اُستواندن فربین" یا "آوینیدن فربین". "اثبات قضیه" به پارسی می شود "اُستوانش
ضفيرةدیکشنری عربی به فارسیقيطان , گلا بتون , مغزي , نوار , حاشيه , حرکت سريع , جنبش , جهش , ناگهان حرکت کردن , جهش ناگهاني کردن , بافتن (مثل توري وغيره) , بهم تابيدن وبافتن , موي سر را ب
نوزلغتنامه دهخدانوز. (ق ) مخفف هنوز. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). نس . نز. (یادداشت مؤلف ). هنوز. تاکنون . تا حال . تا به اکنون . تا به حال : نوز نامرد