فرخویدنلغتنامه دهخدافرخویدن . [ ف َ خ َ دَ ] (مص ) از: فرخو + یدن که پساوند مصدری است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پیراستن تاک بود. (اسدی ). فرخیدن . فرخو کردن . پرخو کردن . (یادداشت
فرخویدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپیراستن و بریدن شاخههای زائد درخت: ◻︎ ز فرخویدنش چون بپرداختی / چو گل جایگاه از چمن ساختی (عنصری: لغتنامه: فرخویدن).
فرخسیدنلغتنامه دهخدافرخسیدن . [ ف َ خ َ دَ ] (مص ) نرم کردن و رقص نمودن . (آنندراج ). نرم کردن و ملایم ساختن . (ناظم الاطباء). نرم کردن . (اشتینگاس ). فرخشیدن . رجوع به فرخشیدن شود
فرخشیدنلغتنامه دهخدافرخشیدن . [ ف َ خ َ دَ ] (مص ) رقص نمودن . (آنندراج از اشتینگاس ). فرخسیدن . رجوع به فرخسیدن شود.
فرخمیدنلغتنامه دهخدافرخمیدن . [ ف َ خ َ دَ ] (مص ) پنبه دانه از پنبه برآوردن و حلاجی کردن . (برهان ). غاژ کردن . پنبه زدن . (یادداشت به خط مؤلف ). فخمیدن . فلخیدن . رجوع به فخمیدن
فرخیدنلغتنامه دهخدافرخیدن . [ ف َ دَ ] (مص )بر وزن و معنی رقصیدن . (آنندراج از اشتینگاس ). فرخسیدن . فرخشیدن . رجوع به فرخسیدن و فرخشیدن شود. || فرخویدن . فرخو کردن . رجوع به فرخو
فرخیدنلغتنامه دهخدافرخیدن . [ ف َ دَ ] (مص )بر وزن و معنی رقصیدن . (آنندراج از اشتینگاس ). فرخسیدن . فرخشیدن . رجوع به فرخسیدن و فرخشیدن شود. || فرخویدن . فرخو کردن . رجوع به فرخو
پرداختنلغتنامه دهخداپرداختن . [ پ َ ت َ ] (مص ) اداء. ادا کردن . تفریغ حساب . گزاردن حقی و دینی و جز آن . توختن وامی . تأدیه . کارسازی کردن . دادن . واپس دادن : دین خود را پرداختن
فرخسیدنلغتنامه دهخدافرخسیدن . [ ف َ خ َ دَ ] (مص ) نرم کردن و رقص نمودن . (آنندراج ). نرم کردن و ملایم ساختن . (ناظم الاطباء). نرم کردن . (اشتینگاس ). فرخشیدن . رجوع به فرخشیدن شود
فرخشیدنلغتنامه دهخدافرخشیدن . [ ف َ خ َ دَ ] (مص ) رقص نمودن . (آنندراج از اشتینگاس ). فرخسیدن . رجوع به فرخسیدن شود.
فرخمیدنلغتنامه دهخدافرخمیدن . [ ف َ خ َ دَ ] (مص ) پنبه دانه از پنبه برآوردن و حلاجی کردن . (برهان ). غاژ کردن . پنبه زدن . (یادداشت به خط مؤلف ). فخمیدن . فلخیدن . رجوع به فخمیدن