فرحبخشفرهنگ مترادف و متضادسرورانگیز، شادیبخش، فرحآور، فرحافزا، فرحناک، مفرح، نزهتبخش، نشاطآور، نشاطانگیز، نشاطبخش ≠ غمبار
فربخشفرهنگ نامها(تلفظ: far baxš) (فر = شکوه و جلال + بخش = (جزء پسین) ، بخشنده) ، ویژگی آن که شکوه و جلال میبخشد.
بازسازیکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ه، نیروبخش، تقویتی، درمانی، بهبود دهنده، احیاکننده، زندگیبخش، جانبخش، فرحبخش، ممدحیات، مفرحذات ترمیمی، مرمت کننده، اصلاحی مفرح، نزهتبخش،
نیروبخشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ] نیروبخش، مفرح، خستگیبَر آبدار، خنک، سرد تقویتی، تندوتیز .محرّک تسکیندهنده احیاکننده، زندگیبخش، جانبخش، فرحبخش، بازسازیکننده آسوده (
دلگشافرهنگ نامها(تلفظ: del gošā) شادی آفرین و فرحبخش ؛ (در موسیقی ایرانی) رِنگی در دستگاه سه گاه ؛ (در تصوف) صفت فیاضی و فتاحیِ خداوند که در مقام انس ، دل سالک با آن آرامش میی