550 مدخل
پیری و ازکارافتادگی.
ازکارافتادگی، فرسودگی، کهنسالی، کهولت ≠ جوانی
declension, decrepitude, dotage, second childhood, senility
فرتوتی . [ ف َ ] (حامص )پیری و خرافت . (ناظم الاطباء). رجوع به فرتوت شود.
ازکارافتاده، بیحال، پیر، سالخورده، فرسوده، کهنسال، مسن، معمر ≠ برنا
decrepit, dotard, obsolete, old, senile, crone
dotty
dote
obsolesce
(حامص .) 1 - پیری ، فرتوتی . 2 - سفیدی بیش از حد.
پیری، شیب، فرتوتی، کهولت، معمری ≠ خردسالی
پیری، سالمندی، فرتوتی، کهنسالی ≠ شباب
۱. پوسیدگی، کهنگی ۲. خستگی، فرتوتی، واماندگی
۱. بسیار پیر و کهنسال شدن.۲. پیری؛ فرتوتی.