فرانسویلغتنامه دهخدافرانسوی . [ ف َ س َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کشور فرانسه . اهل فرانسه . رجوع به فرانسه شود. || زبان مردم فرانسه . رجوع به فرانسه شود.
فرانسویفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم فرانسه.۲. تهیهشده در فرانسه: عطرهای فرانسوی.۳. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در فرانسه و بلژیک رایج است.۴. مربوط به فرانسه.
فرانسویلغتنامه دهخدافرانسوی . [ ف َ س َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کشور فرانسه . اهل فرانسه . رجوع به فرانسه شود. || زبان مردم فرانسه . رجوع به فرانسه شود.
فرانسویفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم فرانسه.۲. تهیهشده در فرانسه: عطرهای فرانسوی.۳. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در فرانسه و بلژیک رایج است.۴. مربوط به فرانسه.
فرانسویلغتنامه دهخدافرانسوی . [ ف َ س َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کشور فرانسه . اهل فرانسه . رجوع به فرانسه شود. || زبان مردم فرانسه . رجوع به فرانسه شود.
فرانسویفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم فرانسه.۲. تهیهشده در فرانسه: عطرهای فرانسوی.۳. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در فرانسه و بلژیک رایج است.۴. مربوط به فرانسه.
پذیرایی فرانسویFrench service 1واژههای مصوب فرهنگستانشیوهای از پذیرایی که در آن پیشخدمت غذا را از سمت چپ به مهمانان تعارف میکند تا آنها خودشان بردارند
آکورد شش افزودۀ فرانسویFrench sixth chordواژههای مصوب فرهنگستانآکورد شش افزودهای که از بمترین نت آن یک فاصلۀ چهارم افزوده به آن اضافه شود
چیدمان فرانسویFrench service 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی چیدمان میز که در آن یک بشقاب نمایشی (show plate) در جلوی هر مهمان با دستمالسفرهای تاشده بر روی آن و کارد و چنگال و لیوان در کنار آن گذاشته میشود؛ این بشقاب معمولاً در هنگام جمعآوری بشقاب سوپ از روی میز برداشته میشود